مشاوره تحصیلی و کنکور نیما پیری

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معلم» ثبت شده است

دوره شروع از صفر

                                                       

                                                           به نام خداوند مهربان 

 

می‌گویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود.

اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند. وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند .

وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند. همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند. پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می‌آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می‌یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می‌نماید راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه‌ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می‌پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید:

" بله. اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته."

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه‌ای بوده که تاکنون تجویز کرده‌ام.

برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.

برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری. تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

 

امروز میخوام به تو دانش آموز عزیزم بگم که تو هم باید دیدت رو به این ایام و زمان باقی مونده عوض کنی و یه نتیجه جدید خلق کنی بیای و هدفت رو در عمل نشون بدی و تمام تلاش و توانت رو بزاری.

باور کن که هنوزم دیر نیست و میشه کلی نتیجه گرفت و از زمان پیش رو استفاده کرد.

امروز و در این فایل سعی کردم نسبت دادن انگیزت به یک روز و زمان خاص و این باور محدود کننده زمان رو از بین ببرم و کمکت کنم که با یک دید متفاوت مثل همون عینک سبز به قضایا نگاه کنی.

چند تا مثال و بودجه بندی هم از درسا برات آوردم که میتونه به مسیر درست هدایتت کنه.  

          

     برای دریافت فایل به صورت مستقیم کلیک کنید

 برای دریافت فایل در تلگرام خود و عضویت در کانال کلیک کنید 

 

اما دوره شروع از صفر:اگه فکر میکنی دانش آموزی هستی که میخوای در عمل هدف داشتنت رو نشون بدی و سخت کوش و پر تلاش ادامه بدی و نمیخوای بعد کنکورت حسرت زمان از دست رفته رو بخوری من ثبت نام کردن تو این دوره رو بهت پیشنهاد میدم.

 

برای ثبت نام در این دوره و بدست آوردن جزییات بیشتر با شماره 09383645853 یا از طریق کانال تلگرام با آیدی بنده در ارتباط باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما پیری

داستان انگیزشی 2

یک نمره ی قرضی

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.

خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره ۹ گرفتی.

تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته !

پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم چِن ، می‌شود… می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟

خانم چِن با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست.

من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم.

تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم می‌زند.

خانم معلم ساکت شد.

او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود.

او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد.

نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه؟؟

او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.

نگاهی به پسرک کرد.

هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟

من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم.

فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.

تو هم باید در امتحان بعدی ۲برابر آن را، یعنی۲نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی ۲نمره‌ به شما پس می‌دهم.

او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد.

  از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.

 

آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست… او ” لی کا- شینگ ” رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!

  همیشه روحیه خود را حفظ کنید و در شکست ها به خود روحیه قرض دهید تا موفق شوید….

منبع:سایت مسیر موفقیت

برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت www.nimapiri.comمراجعه کنید.

برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما پیری