مشاوره تحصیلی و کنکور نیما پیری

۳ مطلب با موضوع «داستان انگیزشی» ثبت شده است

به خودت کمک کن !!

 

 

 (( به خودت کمک کن ))

 

همیشه توی گوشِت خوندن که انسان خوب انسانی هست که به دیگران کمک کنه، خیر باشه، به انسانها کمک کنه که زندگیشون تغییر کنه و دست اونها رو بگیره و...

اما یه سوال چرا بهت نگفتن که باید به خودت کمک کنی؟

مگه تو مهم ترین آدم زندگیت نیستی؟

چرا بهت نگفتن که باید دست خودت رو بگیری و بالا بکشی؟

چرا نگفتن که خودت باید زندگی خودت رو تغییر بدی؟

 

اصلا دیگران رو بیخیال با خودِ خودت کار دارم

چند بار شده به خودت کمک کنی؟ چند بار شده خودت رو به عنوان اشرف مخلوقات ببینی و لمس کنی این حس ناب رو؟

چند بار شده دست خودت رو بگیری و از ناامیدی در بیاری و بگی مننننن میتونم؟

چقدر سعی کردی مسیر اصلی رو بری و بیراهه و زود رسیدن به رویاها رو بیخیال بشی و لذت ببری از شخصیتی که در طی کردن مسیر داره ساخته میشه؟

آره با خود تو هستم به کجا چنین شتابان؟

همین الان که این متن رو میخونی چرا عجله میکنی که زود تموم بشه و بری به فلان کارت برسی؟

چرا یه خورده رها نمیشی که لذت ببری؟

 

من هنوز سر حرفم هستمااا

سوالم رو بازم میپرسم و امیدوارم که ساده از کنارش نگذری؟

                   

                             « چرا به خودت کمک نمیکنی؟»

 

میدونی؛ کمک به خود یعنی : لذت بردن از همین متنی که میخونی همراه با یه موزیک لایت بیکلام لذت بردن از آسمون شبی که خدا با فراوانی ستاره هاش میخواد بهت یاد بده که بیش از اندازه همه راه واسه درخشیدن هست لذت بردن از مسیر رسیدن به خواسته، نه شادی رو به اون نقطه و زمان خاص گره زدن و...

 

پاشو، آره با خود تو هستم پاشو برو یه کاغذ بیار و اون نقطه چین رو تو پر کن و ببین چه کمکی میتونی به خودت بکنی

 

اگر تلاش گر هستید، موفق باشید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما پیری

گفتگو با یک رفیق

رفیق من سلام

حالت چطوره؟

آره تعجب نکن اینبار من اومدم حالتو بپرسم.

من اومدم بهت سر بزنم

چیه چرا ناراحتی؟؟نبینم ناراحت باشی.غمگین نبینمت رفیق.

مشکلتو بهم بگو که راهنماییت کنم.

واقعیتش اینه که...     ولش کن بی خیال

نه بابا بگو میگم

واقعیتش اینه من همش اون تعهدهایی که برای تغییر نوشتم یادم میاد.اون امضاهایی که پای تعهدهام انداختم.

فکر میکنم که زمان رو از دست دادم و به اندازه ی کافی تلاش نکردم

اما اینا که عیب و ایراد نیست

ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس

تو انسانی و ممکن و الخطایی.بله تو انسانی و ممکنه خطا کنی و تایم بسوزونی

اما

یادت نره گفتم انسانی پس یه رباتم نیستی که نتونی جبران کنی

اصلا بیا یکم متافیزیکی صحبت کنیم.

باشه؟    باشه قبول

به همین شب ها دقت کن .چی میشه که یک شب با ارزش تر از هزاران شب میشه.واقعا چی میشه؟آخه مگه چه فرقی دارن با هم؟

بله اینه ارزش زمان.اینجاست که یک انسان اگه تمام تلاشش رو انجام بده کاینات به کمکش میاد.دیگه اون آدم قبلی نیست.دیگه کولاک و درجه یک جلو میاد.

اما یه مسیله دیگه هم هست.

دیگه چیههه؟

راستش من احساس گناه دارم نسبت به گذشتم.این فکر

همیشه حال منو بد میکنه.

ای بابا،اصلا بیا تو آغوشم ببینم.

میخوای راجع به این مسیلت رجوع کنیم به قرآن؟

بریم

ببین بیشترین ترکیبی که در قرآن اومده میدونی چیه؟ نه.

اون ترکیب، غفور و رحیمه.یعنی آمرزنده و بخشایشگر

خب که چی؟     خب نداره دیگه.همین

احساس میکنم داره حالم بهتر میشه.

چقدر خوبه هم صحبتی با تو

مطمین باش حالت بهتر هم میشه.            خب باشه چطوری؟هرچی بگی قبول

باید مومن باشی.                        مومن باشم؟؟  آره

مومن بودن دوتا شرط داره

1  مومن واقعی به قول قرآن  نه ترسی داره و نه غمگین میشه

یعنی همیشه باید سعی کنی این حال و احساست رو خوب نگه داری

 

2  ایمان و عمل صالح اکثر مواقع همراه با هم اومده  یعنی باید ایمان داشتنت رو در عمل نشون بدی

مومن گام بر میداره،اقدام میکنه،تو دل ناشناخته ها میره

مومن اول برادریش رو اثبات میکنه بعد ادعای ارث و میراث میکنه

مومن امروز و فردا نمیکنه و هر لحظش رو قدر میدونه

مومن با مسیر رسیدن به هدفش عشق بازی میکنه و منتظر نیست که فقط اون لحظه ی رسیدن به هدف فرا برسه

اون با هدفش معامله نمیکنه . پای تعهداتش میمونه

 

 آه ه ه ه ... چقدر احساس خوبی پیدا کردم

منم میخوام اینطوری رفتار کنم

منم میخوام به آرزوهام و اهدافم قول رسیدن بدم

به نظرت میتونم؟؟؟

شک نکن که میتونی

تو اشرف مخلوقاتی

تو یه موجود یونیک و خاصی

تو اگه بخوای و حرکت کنی،تمام جهان به کمکت میاد

پس حرکت کن،حرکت کن و حرکت کن    که

«کار نیکو کردن از پر کردن است»

 گام بردار که من رفیق و یاور توام

                                                      رفیق ودوست دار تو...  خدا

 

 

پی نوشت: ارنی کسی بگوید که تُرا ندیده باشد/تو که با منی همیشه،چه "تری" چه "لن ترانی

 

ارنی:خود را به من نشان بده

لن ترانی:هرگز مرا نخواهی دید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما پیری

داستان انگیزشی 2

یک نمره ی قرضی

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد.

خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره ۹ گرفتی.

تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته !

پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم چِن ، می‌شود… می‌شود یک نمره به من ارفاق کنید؟

خانم چِن با عتاب مادرانه‌ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟! این ممکن نیست.

من طبق جواب‌هایی که در برگۀ امتحانت نوشته‌ای به تو نمره داده‌ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی‌خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم.

تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می‌داد خیلی ترسیده گفت: اما مادرم کتکم می‌زند.

خانم معلم ساکت شد.

او آرزوی والدین را درک می‌کرد که می‌خواهند بچه‌هایشان بهترین نمره‌ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی‌توانست در برابر بچه‌های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود.

او می‌دانست که کتک خوردن بچه‌ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی‌کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آن‌ها را از تحصیل بازدارد.

نمی‌دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه؟؟

او در کار خود جداً اصول را رعایت می‌کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.

نگاهی به پسرک کرد.

هنوز تمام تن پسرک از ترس می‌لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و گفت: ببین!، این پیشنهادم را قبول می‌کنی یا نه؟

من به ورقه‌ات یک نمره «ارفاق» نمی‌کنم.

فقط می‌توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم.

تو هم باید در امتحان بعدی ۲برابر آن را، یعنی۲نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی گفت: چشم! من حتماً در امتحان بعدی ۲نمره‌ به شما پس می‌دهم.

او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد، با دقت زیاد درس می‌خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه‌ای داده شد.

  از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف می‌کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می‌شود. زیرا می‌داند که نمره‌ای که خانم معلم آن روز به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.

 

آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست… او ” لی کا- شینگ ” رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است!

  همیشه روحیه خود را حفظ کنید و در شکست ها به خود روحیه قرض دهید تا موفق شوید….

منبع:سایت مسیر موفقیت

برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت www.nimapiri.comمراجعه کنید.

برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
برای استفاده از خدمات بیشتر و دریافت مطالب آموزشی با کیفیت تر به سایت بنده www.nimapiri.com مراجعه کنید

برگرفته شده از nimapiry.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما پیری